۱۹ فروردین ۱۳۸۹

Axiom of Choice or Destiny

خواستن یا نخواستن مساله سرنوشت است آیا؟

۱۶ فروردین ۱۳۸۹

آبشار و ارهو

بساتش را کنار آبشار نیاگارا پهن کرده بود و ارهو می نواخت. لذتش بی اندازه بود. مردمی ایستاده بودند و گوش می دادند و در آخر پولی می ریختند و می رفتند. چشمانش را بسته بود و از قطرات ریز آبی روی صورتش می نشستند می نواخت.آبشار داشت از او تشکر می کرد.

+


۱۶ دی ۱۳۸۸

جفت شیش 2010

سال نو شده، و پشت دستگاههای قمار کازینو نشته اند عده ای. دکمه هاست که لاینقطع زنده میشود. آن طرف تر عده ای در بالکن اولین لحظات سال را ترجیح داده اند سیگاری بگیرانند و دود گرمش را در هوای سرد ژانویه به ریه برسانند. نگاهها،جای کلمات را گرفته اند.

به جفت شیش هایی که امسال نیاز دارند فکر میکنند...... یکی سیگاریهاش محکم تر پک میزنند و آن دیگری دکمه را محکم تر فشار میدهند.....

۲۹ آذر ۱۳۸۸

تا کی شود این شتر که در خانهء آن دیگران خوابد؟؟؟

تا کی شود این شتر که در خانهء آن دیگران خوابد؟؟


۱۸ آذر ۱۳۸۸

خواریتان عیان روزگار است


مجید سهمش از مردانگی بسیار بیشتر از همه شما وآن دیکتاتورترسوتان است

لابد حس کرده اید مردانگی مجید ها چطور پایه هاتان را لرزانده است چطور به این ندانم کاریها افتاده اید، چطور به ستوه آمده اید....

۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۸

دایی جان کجا؟ / یا اینکه چگونه یاد گرفتم دست از نگرانی بردارم و از جاده لذت ببرم!

1 - اصلا ما نیت کردیم این پست را کلا خطاب به "دایی" بنویسیم. و البته که خود دایی جان می دانند که کجا منظورمان از "دایی" دایی جان است و کجا دایی جان نیست.


2 همه‌ی مشکل عشق به نظر من این‌جاست: ما برای خوش‌بخت بودن احتیاج به احساس امنیت داریم و برای عاشق بودن محتاج نا امنی هستیم. خوش‌بختی از اطمینان می‌آید، در حالی‌که عشق به سمت شک و نگرانی می‌کشاندمان. یعنی، خلاصه بگویم، ازدواج برای این آمده که ما را خوش‌بخت کند نه برای این‌که عاشق بمانیم. عاشق شدن راه یافتن خوش‌بختی نیست.

از کتاب عشق سه سال طول می‌کشد، فردریک بِگ‌بِده، 1997


3 - اما دایی جان! واقعا و صلح و آرامش بهتر است یا حقیقت؟ اگر جواب را می دانستیم که الان باید در ساحل سلامت، خوشحال نشسته بودیم و آرام سیگارمان را دود می کردیم و به حقیقت هم کاری نداشتیم!


4 - راست می­گفتند که بعضی آدم­ها باید از حقیقت سیلی بخورند تا بیدار شوند، تا اعتراف کنند. ولی رابطهء این بند با بند بالا هنوز کشف نشده دایی جان.


5 – بدینوسیله حمایت همه جانبه خودمان را نه از کروبی نه حتی از میرحسین موسوی بلکه از آدمهایی که گاهی تصمیم می­گیرند یکبار هم که شده بی­خیال همه چیز شوند، منطق را فراموش کرده، و به حرف دلشان گوش می­کنند.


6 - باید یکی از روزها بگردیم و فیلمی، داستانی، چیزی درباره این نیروی جهانی پیدا کنیم. اسمش را هرچه می خواهید بگذارید. منشا خیر، انرژی مثبت یا هر چیز دیگری. آن لحظهء نابی که می­فهمی بدون دخالت تو و گاهی به خلاف میلت، وقتی چیزی را خواستی و نشد، وقتی روزگار چیزی در دامنت گذاشت و مدتها طول می کشد تا بفهمی که این اصلا از اولش فقط برای تو بوده. این لحظه ها باید به تصویر کشیده شوند.


7 - من در این جاده ها احساس خوشبختی می­کنم دایی جان. وقتی غروب را نم نم از پشت شیشه تماشا میکنیم و با هم نم نمک از زیر ستاره ها رد می­شویم و ذهنمان منبسط می­شود، وقتی عقب نشسته ام و اینها را می نویسم. شاید هم باید بشنیم داستانی بنویسیم از رانندهایی که در جاده زندگی می کنند و خاطراتشان را برای آن ضبط صوت کوچک دستی شان تعریف می کنند.


8- دایی جان باورم نمیشد آن شبی که را که در تهران با رفیقی گپ می زدیم و جملات قصار 2 سال پیشمان رابا مدرک و سند تحویل خودم می­داد که: "زندگی در رفتن است و ماندن جایز نیست".....حالا که رفتنی شدیم، پس با هم بریم دایی جان؟


9 - این را شرمنده دایی جان به شما زیاد ارتباطی ندارد ولی این کک سینما از تنبان ما جدا شدنی نیست. این روزها هیچ کسی را ندیدیم که یک تقدیر درست و حسابی از خانم "کایرا نایتلی" بکند برای اینکه قدر چهره اش را شناخته، که این فیلهمای درخشان کلاسیک و اوایل قرن بیستمی این اواخر بد جوری مدیون این خطوط ظریف چهرهء ایشون هستند. اصلا گویی که این خانم سفری در زمان کرده اند و به قرن بیست و یکم آمده اند تا ما هم بفهمیم آدمهای آن موقع و اقعا چطور بوده­اند.


10- خواستیم آن لحظه ای را یاد کنیم که هنگام رفتن شک داری و موقع برگشتن هم. البته تناقض این بند با بند 8 هنوز کاملا اثبات نشده


11 - دایی جان حالااگراگربنشینیم وزندگیممان را مرور کنیم، راحت می­شود برایتان داستانی، فیلمنامه ای، چیزی دراماتیک و پرهیجان نوشت..ولی اشتباه نکنید هیچ وقت نه در زندگی­ام با آدم فضایی ها برخورد داشتم و نه داخل یک ماجرای سیاسی جاسوسی شدم و نه حتی مثل اسدالله میرزا شدیم. ولی دنیا را از همان سوراخ کلید کوچک خودمان که نگاه کنیم، همان فیلمی می شود که گفتیم....ولی دایی شما این "جسی والاس" را دریاب.

۲۱ بهمن ۱۳۸۷

جامعه شناسی سیالات



وضعیت چرخش یک سیال را به دور خودش تصور کنید. ما مکانیکی ها در این باره اصطلاحی داریم که ترجمه­اش "گردباده" یا "گردابه" یا هر چیزی که اسمش را بگزاریم می­شود. اینها مجموعه ذراتی هستند که دور هم می­چرخند و می­توانند در یک محیط سیال به هر طرفی بروند...سرعتشان کم و زیاد می­شود، کج و معوج می شوند، ولی پیوستگیشان را به دلیل همین انعطاف پذیر بودنشان از دست نمی دهند......اما درست در لحظه ای که لاجرم ممکن است فکر بکنند که جاودانه شده اند، نیروی اصطکاک بین خودشان، که از قضا عامل اولیه حرکتشان نیز بوده است، کار دستشان می­دهد و آرام آرام ساکن و سنگین می­شود. ابتدا این ذرات پرسرعت تر هستند که ساکن ها را به حرکت درمی­آورند ولی دست آخر همان ساکن ها که حالا با سرعت کمی در حرکتند، ذرات پرسرعت ها را به دلیل اصطکاک بینشان کم کم آرام میکنند و آرام آرام همه با هم می­میرند.

۲۰ بهمن ۱۳۸۷

ordinary miracle



غریب نیست وقتی روزهای اول ماه فوریه، پرتوهای آفتاب از لای شاخه ها چشم هایت را می زند، برف سفید را آرام ذوب می­کند و روی جریان آن می­درخشد...

همان معجزهء عادی و هرروزه زندگی است که دوباره خودش را نشان داده.

(+)

۱۸ بهمن ۱۳۸۷

Welcome to Chaos

1- اسرائیل با بستن مرزها جلوی کمک های سازمان ملل به نوار غزه را گرفت.

2- حماس کامیون های سازمان ملل در غزه را توقیف کرد.

3- ایران به نوار غزه تسلیحات می فرستد.

4-آمریکا به اسرائیل کمک تسلیحاتی می کند.

5-کشتی ایرانی به ظن ارسال تسلیحات به نوار غزه در ترکیه مورد بازجویی قرار گرفت.

6- کشتی لبنانی حامل کمک ها در ساحل غزه توسط اسرائیل متوقف شد.

7-در جنگ 22 روزه ایران علنا از حماس و آمریکا از اسرائیل حمایت کردند.

8- آمریکا قطعنامه های سازمان ملل علیه کشتار اسرائیل را وتو میکند.

9-بعد از جنگ 22 روزه اعضای حماس عکسهای "صدام حسین" را به نشانه پیروزی بالا بردند.

10-مصر و عربستان سعودی در جریان جنگ 22 روزه به خیانت به مسلمانان متهم شدند.

11- حسنی مبارک گفت اگر نقش مصر نبود، اسرائیل نوار غزه را با خاک یکسان میکرد.

پ.ن: هیچ نتیجهء منطقی نمی توان از گزاره های بالا گرقت


۱۴ بهمن ۱۳۸۷

آه که اینطور جناب رئیس

آخرش دیدیم که نه آقای رئیس، اینطورها هم که گفتی نبود ….عمری گفتی "در لحظه زندگی کن" و "اینجوی یور لایف" و قس علی هذا. نه اینطورها هم نشد!!

بعد میبینی که ته خط نزدیک است و باید بعضی هاشان را به گور ببری….

اینطورهاست جناب رئیس!