۱۰ تیر ۱۳۸۷

نجات یافتگان

حضرت نوح

پیامبر گرامی و احتمالا متوفی

ضمن عرض ادب و احترام. با توجه به اهتمام بی شائبه جناب عالی در حفظ و نگه داری گونه های انسانی و حیوانی احتراما به عرض می رساند که با توجه به شدت نزولات آسمانی و رحمت الهی و همچنین قحط الرجال در این حوالی، اینبار "ما قطعا از نجات یافتگان نخواهیم بود". لذا با توجه به لزوم حفظ و حراست از گونه های کمیاب انسانی و غیر، نمونه D.N.A جمعی از گونه های انسانی و انسان نما، به پیوست به حضورتان تقدیم می گردد. باشد که همه از رستگار شدگان باشیم.

و من الله توفیق

رئیس

مدیر کل مرکز جمع آوری و حراست گونه های کمیاب "ویندزور" و حومه

رونوشت جهت اطلاع: بارگاه حضزت ازرائیل و بارگاه متعال حضرت حق

۳۱ خرداد ۱۳۸۷

ما قصاب های دیجیتالی

"آفتاب ابدی یک ذهن زلال" را اگر دیده باشید حتما پیدا کردید که آدمها را چگونه می شود از ذهن پاک کرد. یک دکمه "دیلیت" و تمام. یک فقره قتل دیجیتالی. باقی ماجراهای فیلم را هم که فراموش کنیم. داشتیم فکر میکردیم غیر از پاک کردن چه کار دیگری ازمان بر می آمد؟ غیر از حذف آدمها چه می توانیم بکنیم؟

چرا که نه.

خیلی هم بیرحمانه نیست. از کشتن که بهتره

آدم ها را تکه تکه میکنیم. تکه های دوست داشتنیشان را نگه میداریم برای خودمان و تکه های ناجورشان را دور میریزیم. اینجوری حداقل قاتل دیجتالی نیستیم، "قصاب های دیجیتالی هستیم". ما حتی خودمان را تکه تکه می کنیم. بعضی ها را از پشت هیمن مانیتورها با بقیه قسمت میکنیم حتی بعضی از آن خیلی خیلی شخصی ها را. بعضی از آن تکه های رویی را هم میگذاریم برای سرو کله زدن با آدم ها، میگزاریمشان تا تکه های دوست داشتنی از آدمهای دیگر را کشف کنند و دنبال پیوند ها بگردند. و حتی اگر شد بعضی تکه های خودمان را هم اگرشد دور می ریزیم.

۲۹ خرداد ۱۳۸۷

کج گردنی

این گردن درد حداقل این جالبی رو داره باید گردنم رو کج نگه دارم، همه چیز رو از زاویه 15 درجه به راست می بینم. اینجا همهء ساختمان ها برج پیزا هستند.

۲۰ خرداد ۱۳۸۷

paradise now


سعید…

بهشت را دیدی آخر؟

من فکر کنم لحظه ای بهشت را دیدم. راستش زیاد مطمئن نیستم. دوربین به سرعت از آن رد شد. همانجا زیر درختان زیتون بود.

Paradise Now