هنوز هم محبوب ترین بخش از "دائی جان ناپلئون" برای من صحنه ایست که دائی جان روی پله های زیر زمین افتاده و داد می زنه:"پس شما ها کی می خواهی بفهمید. که این کار انگلیسیهاست. به قول ناپلئون:چیزی که حد نداره خرّیته". پیرمرد صدای انفجار ترقهء دست ساز رو شنیده بود و فکر می کرد صدای بمب های طیارهء مخصوصیِ که مستقیم از لندن برای نابود کردن اون فرستاده شده بود. و همین خریت دائی جان و اطرافیان در قالبی از طنز و تراژدی دست مایه ای می شود برای یکی از بهترین رمان های معاصر.
برادران کوئن هم استاد به تصویر کشیدن همین حماقت ها هستند. درباره اکثر فیلمهاشون می شه گفت "جنبه های دراماتیک احمق بودن" به تصویر کشیده شده. "فارگو" فیلم درخشانیست. از توالی حماقت های شخصیت های داستان و فجایعی که رخ می دهد با شخصیت پردازی های فوق العاده. "قاتلین پیرزن" هر چند در شخصیت پردازی به کاملی "فارگو" نیست ولی همین اتفاقات را درقالب یک کمدی-جنایی به تصویر میکشد. و حتی در"اینجا جای پیرمردها نیست" (No Country for Old Men)، فیلمی که به شدت کامل و درخشان به نظر می رسه، تمام بار داستان و اتفاقات حول محور حماقت شخصیت اصلی داستان شکل می گیرد. یک داستان موش و گربهء تمام عیار. ولی در لابلای همین داستان تعقیب و گریز است که امضای خالقان اثر در شخصیت پردازی ها به چشم میخورد.
درست به اندازهء بی اندازه گی این حماقت ها می شود ازشون گفت. فقط به همین دلیل این رو نوشتم.
۲ نظر:
be nazare man hemaghat ham had dare, masaln yeki mitone dar yek morede khas kheili eshtebaah kone vali dar morede dige zekavate ziaadi az khodesh neshoon bede.I think...
خواب؟ بیداری؟ چه کابوسی عظیم
ارسال یک نظر